جدول جو
جدول جو

معنی تیم پاشی - جستجوی لغت در جدول جو

تیم پاشی
تخم پاشی، بذرپاشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
پاشیدن سم در جایی برای از بین بردن حشرات، در کشاورزی پاشیدن سم های مختص به گیاهان و درختان برای نابود ساختن آفات نباتی، کنایه از تبلیغات بد و گفتن سخنانی که باعث فتنه و فساد و اختلاف میان جمعی از مردم بشود
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
تخم افشانی. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَسْ سُ)
تبسم افشانی. خندان بودن. شکفته بودن:
ز گرد وحشت ما تیره بختان فیض میجوشد
تبسم پاشی صبح است، چین دامن شبها.
میرزا بیدل (از بهار عجم) (از آنندراج).
رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
که تخم پاشد. که تخم افشاند. تخم پاشنده. تخم افشان
لغت نامه دهخدا
از سازهای ضربی است که در موسیقی جاز بکار می رود، این ساز دارای اصل و نسب شرقی است و ظاهراً در زمان جنگهای صلیبی به اروپا برده شده و در آغاز کار در دسته های موسیقی نظامی بکار میرفت ولی بتدریج در مجالس رقص و تشریفات وارد گردید، رجوع به مجلۀ موسیقی شمارۀ29 دورۀ 3، بهمن ماه 1337 هجری شمسی صص 14-16 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
زهر پاشی
فرهنگ لغت هوشیار
آفت زدایی، آفت کشی، شایعه پراکنی، مخدوش سازی، افترازنی، اختلاف افکنی، تفرقه افکنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمان تخم پاشیدن گندم و جو
فرهنگ گویش مازندرانی
آغشته به گل و لای و لجن
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب نوک تیز و کوتاهی که در زمین فرو کنند تا نشای کاهو و گوجه
فرهنگ گویش مازندرانی